عروضیان قدیم در ادامۀ سنّت خلیل بن احمد (بنیانگذار عروض عرب ) و پیروان او، هشت پایة اصلی برای تمایز وزن در عروض سنتی در نظر گرفته اند. این پایه ها که به زبان سنت ، «افاعیل» نامیده می شوند، عبارت اند از: مفاعیلن، مستفعلن، فاعلاتن، مفاعَلَتُن، متفاعلن، فعولن، فاعلن، مفعولاتن.
از ترکیب این افاعیل یا تکرار هر یک ، آهنگهای گوناگونی به نام «بحر» پدید میآید. اگر افاعیل مزبور بدون تغییر، تکرار یا ترکیب شود، بحور حاصل را «سالم» ، و اگر تغییراتی یافت آن بحور را «مُزاحَف» می نامند. هر تغییری ، اعمّ از زیادت یا نقصان ، نامی دارد و هر رکنی بنا به تغییراتی که مییابد، لقب یا القابی پیدا میکند.
افاعیل ، خود از اجزای کوچکتری تشکیل شدهاند که «سبب و وتد و فاصله یا ارکان عروض» نامیده میشوند. عروضیان ، اسباب و اوتاد را کوچکترین اجزای شعری می انگاشتند و بحث از نفْس حروف متحرک و ساکن را -هرچند اجزای اولیّه و سازندة سخن است- خارج از بحث عروض میدانستند. آنان ترکیباتی خاص از حروف متحرک و ساکن را اجزای اصلی و سازندة افاعیل هشتگانه میشمردند. آن ترکیبات عبارت اند از: «سببِ خفیف و ثقیل ، و وتد مجموع و مفروق .»
قدما، آهنگهایی را که از ارکان سالم پدید آمده ، اصلی و دیگر آهنگها را فرعی میانگاشتند. بعضی از محققان معاصر عروض سنتی را مورد انتقاد قرار داده اند. از جمله دکتر پرویزخانلری (ص 165) در تعریف بحر می گوید: «در علم عروض ، اجناس وزن را بحر مینامند». به نظر خانلری (ص 175-179)، وزنهایی را می توان همجنس خواند که دارای دو شرط باشند:
1) نسبت میان هجاهای کوتاه و بلند آنها در قطعات مساوی همانند باشد
2) ) نظم این هجاها در سلسله ای که از آن جدا شده اند، یکسان باشد.
مثلاً در وزن هزج ، چهار بار مفاعیلن ( U - - -)، در وزن رَجَز، چهار بار مستفعلن (- - U -)، و در وزن رَمَل چهار بار فاعلاتن (- U - -)، نسبت هجاهای کوتاه و بلند، مساوی است ؛ یعنی هر یک شانزده هجا دارد و در هر یک چهار هجای کوتاه و دوازده هجای بلند وجود دارد. اما، وزنِ فعلاتن چهار بار با فاعلاتن چهار بار که در عروض قدیم از یک جنس شمرده شده ، از دو جنس مختلف اند و جامعی میان آنها نیست .
در فارسی بیش از سیصد وزن وجود دارد که هر کدام نام مخصوص به خود دارد. البته شعر فارسی محدود به این سیصد وزن نمی شود؛ بلکه قابلیت آن را دارد که تعداد دیگری نیز به آن اضافه گردد، چنانچه برخی از شاعران به خلق یک سری اوزان عروضی جدید دست زده اند و شمار اوزان را بالا برده اند.
لیکن از آنجائیکه دانستن همۀ آنها لازم نیست و علاقمندان به فهم بیشتر آن می توانند به کتابهای مربوطه مراجعه کنند، ما فقط برای آشنائی خوانندگان تعدادی از اوزان رایج را که حافظ، سعدی، مولوی و فردوسی نیز از آن استفاده کرده اند، یاد آور می شویم.
تعداد پایه های اوزان را مختلط ذکر کرده اند؛ بعضی آن را پانزده بحر دانسته، بعضی شانزده و برخی هم نوزده بحر شمردهاند. چنانچه در این شعر آمده است:
طویل و مدید و بسیط است و دیگر
"رَجَز" با "هَزَج" آمد ای مرد عاقل
"سریع" و "رَمَل"، "وافر" است و "مضارع"
تقارب، تدارک دگر بحر کامل
دگر "مقتضب"، "منسرح" دان و" مجتث"
"خفیف" و "جدید" و "قریب" و"مشاکل"
از میان این نوزده بحر، پنج موردآن (طویل، مدید، بسیط، وافر و کامل) مخصوص زبان عربی است و در زبان فارسی کمتر کار گرفته شده است. سه بحر دیگر آن( جدید، قریب و مشاکل) به زبان فارسی اختصاص دارد و بقیه در هر دو زبان مورد استفاده قرارگرفته است.
حال به توضیح مختصر هر یک از این بحرها توجه می کنیم ولی قبل از آن، دانستن این نکته ضروری است که هیچ وزنی کمتر از دو رکن و بیشتر از چهار رکن نمی باشد و اگر یک رکن سه بار تکرار شود آن را "مسدّس" گویند و اگر چهار بار تکرار شود"مربّع" خوانند و اگرهجایی ازآخر رکن کم شود " محذوف" و اگر کم نشود "سالم" نامند.