وزن رباعی
در فرهنگ عامه وزن رباعی را هم وزنِ عبارت «لاحَولَ ولا قُوَّةَ اِلّا بِالله» دانستهاند. برخی گفته اند وزن اصلی رباعی «مفعولُ مفاعیلُ مفاعیلُ فَعَل» می باشد.
اما ادیب معاصر دکتر سیروس شَمیسا، در کتاب سیر رباعی برای رباعی،یک وزن اصلی برشمرده و معتقد است از آن یازده وزن فرعی به دست میآید.
دکتر شَمیسا می نویسد: برابر عروض علمی، اساس وزن رباعی بر :
«مُستَفْعِلُ مُستَفْعِلُ مُستَفْعِلُ فَعْ» نهاده شدهاست،(- – ل ل/- – ل ل/- – ل ل/-)
که با استفاده از دو قانون اختیارات وزنی شاعری، به ۱۲ وزن تبدیل میشود:
۱ – ابدال = که از مستفعل (- – ل ل)، مَفعولُن (- – –) حاصل میشود
۲ – قلب = که از مستفعل (- – ل ل)، فاعِلاتُ (- ل – ل) به دست میآید.
مفعولن را میتوان در هر سه رکن به کار برد. اما فاعلات فقط در رکن دوم میتواند به کار رود.
* به این ترتیب در ۱۲ وزن میتوان رباعی سرود؛ که چنین اند:
۱ – مستفعل مستفعل مستفعل فع: (- – ل ل/- – ل ل/- – ل ل/-) … مثال: تقدیر که بر کشتنت آزرم نداشت
۲ – مفعولن مستفعل مستفعل فع: (- – -/- – ل ل/- – ل ل/-) … مثال: خاقانی را طعنه زنی چون دم تیغ
۳ – مستفعل مفعولن مستفعل فع: (- – ل ل/- – -/- – ل ل/-) … مثال: خرسند همی بودم در دام تو من
۴ – مستفعل مستفعل مفعولن فع: (- – ل ل/- – ل ل/- – -/-) … مثال: امروز تو را دسترس فردا نیست
۵ – مفعولن مفعولن مستفعل فع: (- – – /- – – /- – ل ل /-) … مثال: با یارم میگفتم در خشم مرو
۶ – مستفعل مفعولن مفعولن فع: (- – ل ل/- – -/- – – /-) … مثال: گفتم که سرانجامت معلوم نشد
۷- مفعولن مستفعل مفعولن فع: (- – -/- – ل ل/- – -/-) … مثال: تا بتوانی خدمت رندان می کن
۸ – مفعولن مفعولن مفعولن فع: (- – -/- – -/- – -/-) … مثال: گفتا دارم گفتم کو؟ گفت اینک
۹- مستفعل فاعلات مستفعل فع : (- – ل ل/- ل – ل/- – ل ل/-) … مثال: هنگام سپیده دم خروس سحری
۱۰ – مفعولن فاعلات مستفعل فع: (- – -/- ل – ل/- – ل ل/-) … مثال: عمرت تا کی به خودپرستی گذرد
۱۱ – مستفعل فاعلات مفعولن فع: (- – ل ل/- ل – ل/- – -/-) … مثال: راز از همه نا کسان نهان با ید داشت
۱۲- مفعولن فاعلات مفعولن فع: (- – – /- ل – ل/- – -/-) … مثال: تا با من از دلت سخن میگویی
از این گونههای دوازدهگانه رباعی، همه به یک سان کاربرد ندارند:
اوزان ۳–۲ – ۷ – ۶ کم کاربردترین هستند. اوزان ۵ – ۸ عملاً کاربردی ندارند!
اوزان ۹ – ۱۱ – ۱ – ۴ – ۱۰ – ۱۲ به ترتیب پر کاربردترین اوزان رباعی هستند.
افراد دیگری همچون مسعود فرزاد طرحهای دیگری برای وزن رباعی پیشنهاد دادهاند.
--------------------------------------------------------------------------------------------------------
رباعی شعری است چهارمصرعی . (منتخب اللغات ). در اصطلاح عروض آن چهار مصرع بود که مصرع چهارم با اول و دوم هم قافیه باشد ولی مصرع سوم را قافیه لازم نباشد. (از ناظم الاطباء). در اصطلاح شعرای عجم، چهار مصراع که مصراع چهارم با اول و ثانی هم قافیه باشد اما در مصراع سوم این التزام نیست که همان قافیه باشد، و این رباعی در بحر هَزَج اخرب و اخرم مثمن آید، وزنش خاص این است : «لا حول و لا قوة الاباللّه » و اگر بر این وزن نباشد آنرا رباعی نگویند. (از غیاث اللغات ) (از فرهنگ سروری ) (از شرح نصاب ) (از آنندراج ).
رباعی نزد شعرا عبارت است از دوبیتی که متفق باشند در قافیه و وزنی که مختص بدانست و مصراع سوم آن را قافیه شرط نیست ، و رباعی را خصی و دو بیتی و چهارمصراعی و ترانه نیز نامند...
و صاحب جامع الصنایع گفته : قافیه در مصراع سوم شرط نیست ولکن صنعت و اصل وضع او بر آن است که در بیت مقصد را بی لطیفه و بی نکته و بی مثل نیاورند و بهحکم استقراء از متقدمان و متأخران معلوم گشته که هر چهار مصراع بر وزن هزج اخرب یا هزج اخرم باشد و بر اوزان دیگر نه . (از کشاف اصطلاحات الفنون ). رباعی که آنرا ترانه و دوبیتی نیز گویند بر وزن هزج مثمن اخرب یا اخرم سروده میشود و بهظاهر مبدع و مخترع آن رودکی است که روزی در رهگذری کودکی را مشغول بازی می بیند، جوزی میغلطد و کودک از مشاهده غلطیدن جوز از روی ذکاء طبع و قریحه میگوید: «غلطان غلطان همی رود تا بن گو»، رودکی را سخت خوش می آید و از گفتار کودک وزن لطیفی از زحافات هزج مثمن ابداع میکند و اساس آنرا بر دو بیت می نهد که بیت اول مصرّع و بیت دوم آن مقفی میباشد، و چون سراینده ترانه ، خوشرو و زیبا بوده دوبیتی را نیز ترانه نام مینهند، و بدین ترتیب فتنه بزرگی بهجهان سر میدهد و همانا که طالع ابداع رباعی برج میزان بوده که خاص و عام چنین مفتون این وزنند و آنانکه بین لحن موسیقار و نهیق حمار فرقی نمیتوانند نهادن ، برای دوبیتی جان میدهند الحق که هیچیک از الحان ابداع شده پس از خلیل بن احمد، چون رباعی به دل نزدیکتر و بهطبع آویزنده تر نیست .
در ادبیات پارسی رسم بر این است که آنچه بهتازی سروده شده باشد «قول » و آنچه بهپارسی سروده شده باشد«غزل » خوانده میشود و اصل اصطلاح شعر مجرد آنرا «دوبیتی» و ملحونات آنرا «ترانه» نام گذاشتهاند و مستعربه از آنجا که بحر هزج در شعر فارسی همواره مربعالاجزا می آید و سروده میشود چهار مصراع دوبیت پارسی را هشت مصراع تازی حساب کرده و آنرا رباعی (چهاربیتی ) خوانده اند. رباعی یا دوبیتی دو شجره اصلی دارد: الف - شجره اخرب ، که جزو نخست آن «مفعول ٌ» یعنی اخرب ِ مفاعیلن میباشد. ب - شجره اخرم ، که جزو نخست آن «مفعولن » یعنی اخرم ِ مفاعیلن است . اینک بهشرح دو شجره میپردازیم:
الف - شجره اخرب ، دارای 12 وزن زیر است که هشت وزن اول آن اصلی ودر زبان پارسی متداول و 4 وزن آخر فرع مستخرج از 8 وزن نخست و کمتر متداولست :
1- اخرب مقبوض مکفوف مجبوب (مفعول ُ مفاعلن مفاعیل ُ فَعَل ْ):
جانم بفدای آنکه او اهل بود سر در قدمش اگر نهم سهل بود
2- اخرب مقبوض مکفوف اهتم (مفعول ُ مفاعلن مفاعیل ُ فعول ْ): قومی متفکرند در مذهب و دین جمعی متحیرند در شک و یقین
3- اخرب مقبوض اَزَل ّ (مفعول ُ مفاعلن مفاعیلن فاع ):
ابر آمد و باز بر سر سبزه گریست بی بادۀ گل رنگ نمیشاید زیست
4-اخرب مقبوض ابتر (مفعول ُ مفاعلن مفاعیلن فع):
بر مفرش خاک خفتگان می بینیم در زیر زمین نهفتگان می بینیم
5- اخرب مکفوف اهتم (مفعول ُ مفاعیل ُ مفاعیل ُ فعول ْ):
آبادی میخانه ز می خوردن ماست خون دوهزار توبه در گردن ماست
6- اخرب مکفوف مجبوب (مفعول ُ مفاعیل ُ مفاعیل ُ فَعل ْ):
اسرار ازل را نه تو دانی و نه من وین حرف معما نه تو خوانی و نه من
7- اخرب مکفوف مجبوب (مفعول ُ مفاعیل ُ مفاعیلن فاع ):
این چرخ و فلک را که بر او گردانیم فانوس خیال از او مثالی دانیم
8- اخرب مکفوف ابتر (مفعول ُ مفاعیل ُ مفاعیلن فع):
هر راز که اندر دل دانا باشد باید که نهفته تر ز عنقا باشد
9- اخرب مجبوب (مفعول ُ مفاعیلن مفعول ُ فَعَل ْ):
گفتم که سرانجامت معلوم نشد.
10- اخرب اهتم (مفعول ُ مفاعیلن مفعول ُ فعول ْ)
گفتم که سرانجامت معلوم نگشت .
11- اخرب مخنًّق اَزَل ّ (مفعول ُ مفاعیلن مفعولن فاع ):
گفتم که سرانجامت معلومم گشت .
12- اخرب مخنًّق ابتر (مفعول ُ مفاعلین مفعولن فع):
گفتم که سرانجامت معلومم شد.
ب - شجره اخرم ، 12 وزن دارد که از شجره اخرب مستخرج و کمتر مصطلح است :
1- اخرم اخرب مکفوف مجبوب (مفعولن مفعول ُ مفاعیل ُ فَعَل ْ):
خاقانی را زآن رخ و زلفین بخم .
2- اخرم اخرب مکفوف اهتم (مفعولن مفعول ُ مفاعیل ُ فعول ْ):
خاقانی را دم کنی ای دمنه عصر.
3- اخرم اخرب اَزَل ّ (مفعولن مفعول ُ مفاعیلن فاع ): خاقانی را طعنه مزن زهرآمیغ.
4- اخرم اخرب ابتر (مفعولن مفعول ُ مفاعیلن فع): خاقانی را جور فلک یاد آید.
5- اخرم مخنًّق اخرب اهتم (مفعولن مفعولن مفعول ُ فعول ْ):
بایارم میگفتم در هجر مکوش .
6- اخرم مخنًّق اخرب مجبوب (مفعولن مفعولن مفعول ُ فَعَل ْ):
با یارم میگفتم در خشم مرو.
7- اخرم مخنًّق اَزَل ّ (مفعولن مفعولن مفعولن فاع ):
با یارم میگفتم این جورت چند.
8- اخرم مخنًّق ابتر (مفعولن مفعولن مفعولن فع):
با یارم میگفتم این جورت بس .
9- اخرم اَشْتَر مکفوف اهتم (مفعولن فاعلن مفاعیل ُ فَعَل ْ):
سنگ اندر بر بسی دویدیم چوآب .
10- اخرم اَشْتَر مکفوف مجبوب (مفعولن فاعلن مفاعیل ُ فَعَل ْ):
خاقانی وام غم نتوزد چه کند.
11- اخرم اَشْتَر اَزَل ّ (مفعولن فاعلن مفاعیلن فاع ):
خاقانی را گلی بهچنگ افتاده ست .
12- اخرم اَشْتَر ابتر (مفعولن فاعلن مفاعیلن فع):
وا فریادا ز عشق وا فریادا.
بیشتر گویندگان پارسی زبان اشعار رباعی سروده اند و در این میان رباعیات ابوسعید ابوالخیر، خیام، سعدی، مولوی، خاقانی و حافظ مشهورتر است و از همه معروفتر، رباعی های خیام است که به چندین زبان زنده دنیا ترجمه منظوم شده و بهخصوص ترجمۀ انگلیسی آن که بهوسیلۀ شاعر نامی انگلیسی «فیتزجرالد» صورت گرفته شهرت جهانی پیدا کرده وبر معروفیت خیام و رباعیات وی افزوده است . خاورشناسان دیگر و دانشمندان ایرانی نیز دربارۀ رباعیات خیام بسیار تحقیق کرده اند و در روزگار معاصر هم آقای علی دشتی در این موضوع به تحقیقات مستند و عمیقی دست زده اند. اینک دو رباعی از خیام :
کس مشکل اسرار ازل را نگشاد کس یک قدم از نهاد بیرون ننهاد
من می نگرم ز مبتدی تا استاد عجز است به دست هرکه از مادر زاد
آن قصر که بر چرخ همی زد پهلو بردرگه آن شهان نهادندی رو
دیدیم که بر کُنگُرهاش فاختهای بنشسته همی گفت که کو کو کو کو.
و نیز ر.ش به «المعجم فی معاییر اشعار العجم» ص 83، «مرآهالخیال» ص 110، کتاب «عروض و بدیع و قافیه» جلال همایی و رضازاده شفق.
ذوبحرین:
بعضی از اشعار را به خاطر داشتن برخی از ظرفیت های اختیارات شاعری، میتوان به دو وزن یا بیشتر تقطیع کرد. مثل این شعر:
لب تو حامی لوء لوء خط تو مرکز لاله شب تو حامل کوکب مه تو با خط هاله
(سلمان اوجی)
این بیت به هریک از این سه وزن قابل تقطیع است:
- مفاعِلن فَعَلاتن مفاعِلن فَعَلاتن
- فَعَلاتن فَعَلاتن فَعَلاتن فَعَلاتن
- مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن