شعر شناسی ادبیات فارسی

سید محسن سادات خلردی

شعر شناسی ادبیات فارسی

سید محسن سادات خلردی

 

آنان که سروکارشان به کتابهای علم عروض افتاده است، احتمالاً با بحث اختیارات شاعری در وزن برخورده‌اند. منظور این است که گاهی به شاعران اجازه داده شده تغییراتی جزئی، در حد کوتاه یا بلند کردن یک هجا و نظایر آن، در وزن شعرشان اعمال کنند. مثلاً گفته شده که شاعر می‌تواند در وزن «فعلاتن فعلاتن، فعلاتن، فعلات»، بخش اول اصلی وزن (رکن) را به صورت «فاعلاتن» هم بیاورد یا به عبارت امروزی‌تر، به جای هجای کوتاهِ نخست، هجایی بلند بیاورد.

چنان که انوری، در مصرع دوم قصیدة «نامة اهل خراسان »، «فعلاتن» را به شکل «فاعلاتن»  آورده است :

به سمرقند اگر بگذری ای باد سحر     نامة اهل خراسان به برخاقان بر

 

و نیز گفته شده که شاعر اجازه دارد، در همین وزن، «فَعَلات» آخر را به صورتهای«فِعْلات»، «فَعلِن» و «فعلن» هم بیاورد .شاعران در طول زمان، حس کرده‌اند که بعضی تغییرات کوچک در ترتیب هجاها، در بعضی وزنها محسوس  نیستند. شنونده‌ای که همان بیت انوری را می‌شنود، به طور طبیعی اختلافی در وزن حس نمی‌کند هر چند دو مصراع، به دو شکل متفاوت «فعلاتن» و «فاعلاتن» شروع شده و نیز با دو شکل متفاوت «فَعِلن» و «فَعْلن» خاتمه یافته‌اند.

میزان انعطاف‌پذیری وزنها در برابر تغییرات هجاها متفاوت است بعضی وزنها تغییرات بیشتری را می‌پذیرند،و بعضی کمتر و بعضی تقریباً هیچ .مثلاً در وزن «فعلات، فاعلاتن،  فعلات، فاعلاتن»، تقریباً هیچ تصرفی نمی‌توان کرد. شاعران فقط در مواردی، هجای بلند آخر را به کشیده تبدیل کرده‌اند و این البته، مختصر لطمه‌ای به وزن می‌زند چنان که در این غزل می‌بینیم:

ز دو دیده خون فشانم زِ غمت شب جدایی                     چه کنم؟ که هست اینها گل باغ آشنایی

پس این اختیارات شاعری نه به شاعر، بلکه به وزنهای شعر بر می‌گردد که گاهی در برابر تغییرات کوچک انعطاف‌پذیر هستند. سکته‌ای که در اثر این تصرّفها در وزن شعر رخ می‌نماید، گاهی نامحسوس است و گاهی محسوس  ولی آزار دهنده نیست و گاهی نیز البته هم محسوس است و هم آزارنده، دراین مورد سوّم، دیگر  می‌گوییم وزن شعر ، خراب شده است.

* چند نکتۀ دیگر در مورد اختیارات شاعری در وزن:

1- ساختار زبان فارسی به گونه‌ای است که جملات آن به مصوّت کوتاه ختم نمی شوند. یا به عبارت دیگر، ما در آخر هیچ جمله‌ای هجای کوتاه نداریم. چون پایان مصراع، توقفگاهی همانند پایان جمله است، می‌توان گفت در آخر هیچ مصراعی نمی‌توانیم هجای کوتاه داشته باشیم و حتی هجای آخر کلماتی مثل «نامه»، «خانه» و «زنده» و... نیز بناچار بلند خوانده می‌شود. ولی هجای کشیده داریم و تأثیر وزنی آن نیز در آخر مصراع، تقریباً معادل هجای بلند است. پس می‌توان گفت آخرین هجای هر وزن، می‌تواند بلند یا کشیده باشد و در هر دو صورت، وزن سالم می‌ماند، هر چند در بعضی وزنهای انعطاف‌ناپذیر مثل «مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن»و «مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعلن»، این کشیده بودن هجای آخر، کمی ناخوشاهنگی در خود دارد و حتی وجود آن در شعر بزرگان هم نمی‌تواند ما را مجاب کند.

 

مانند: با خون دل نوشتم نزدیک دوست نامه       "   انی رأیت دهراً من هجرک القیامه "

2- نوعی دیگر از سکتة محسوس ولی پذیرفتنی، تبدیل دو هجای کوتاه مجاور به یک هجای بلند در بعضی وزنهاست، چنان که در مصراعهای چهارم و ششم این قصیدة «فرخی» دیده می‌شود:

فسانه گشت و کهن شد حدیث اسکندر              سخن نو آر که نو را حلاوتی است دگر

فسانة کهن و کارنامة به‌دروغ                                   به کار ناید، رو در دروغ، رنج مبر

حدیث آن که سکندر کجا رسید و چه کرد                     ز بس شنیدن، گشته است خلق را از بر

وزن این شعر، «مفاعلن فَعِلاتن مفاعلن فعلات» است و در این دومصراع، فَعِلاتن (UU--) به فِعْلاتن (---) تبدیل شده؛ این تغییری است محسوس ولی نه درحد شکست وزن؛ و شنوندة شعر، باری به هر جهت آن را می‌پذیرد.

 

3- یک سکتة نادر دیگر، جابه جایی یک هجای کوتاه و بلند در بعضی رکنهای وزنها است، یعنی تبدیل «مفتعلن» (-UU-) به «مفاعلن» (-U-U) یا برعکس، چنان که «جمال الدین عبدالرزاق اصفهانی» در قصیدة معروفی که برای «خاقانی» سروده، مکرر از این قابلیت استفاده کرده است:

کیست که پیغام من به شهر شَروان بَرَد                        نامة من بهر آن مرد سخندان برد

گوید خاقانیا این همه ناموس چیست؟               نه هر که دو بیت گفت، لقب ز خاقان برد

وه که چه خنده زنند بر من و تو کودکان                      اگر کسی شعر ما سوی خراسان برد

چنین است که گاهی ما در دریافت و ارزیابی وزن شعر، دچار اشتباه می شویم؛ چون با مصرع هایی از یک شعر روبه رو می شویم که تقطیع های گوناگونی دارند. در این میان، چنانکه قبلاً هم اشاره کردیم  وزن «مفعول مفاعلن مفاعیلن فع» (وزن رباعی) بسیار عجیب است چون چند نوع تغییر را در آن واحد می‌توان

 

در رکن‌های مختلف آن اعمال کرد و 24 حالت هجابندی برای آن یافت که همگی، اختلافهایی اندک با هم دارند به گونه‌ای که خواننده در آنها احساس دوگانگی نمی‌کند و یا حداقل این دوگانگی – یا در واقع بیست و چهارگانگی-را هضم می‌کند.

اما حساسیت طبع انسانها در دریافت وزن شعر، یکسان نیست و به همین ترتیب ، واکنش آنها در برابر سکته‌های وزنی نیز متفاوت است. این حساسیت در طول زمان به طور جمعی تحوّل می‌پذیرد. در شعر کهن فارسی تا حوالی قرن ششم، سکته‌های وزنی بسیارند و مثلاً دیوان «ناصرخسرو» معدن این گونه شگفتیهاست.

 

 

تنها امکان ارسال نظر خصوصی وجود دارد
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
نظر شما به هیچ وجه امکان عمومی شدن در قسمت نظرات را ندارد، و تنها راه پاسخگویی به آن نیز از طریق پست الکترونیک می‌باشد. بنابراین در صورتیکه مایل به دریافت پاسخ هستید، پست الکترونیک خود را وارد کنید.