گفتیم که تشبیه، بیان همانندی بین دو چیز است. اما گاهی این بیان همانندی، آن قدر در ادبیات یک ملت تکرار میشود که دیگر عامة مردم، به آن تشبیه عادت می کنند و کار به یکنواختی میکشد. یکی از کارهایی که شاعران در این شرایط برای پرهیز از تکرار و یکنواختی می کنند، این است که «مشبّه» را بر می دارند و «مشبهٌ به» را مستقیماً در جای آن قرار میدهند. مثلاً در دوره های نخستین ادبیات فارسی، تشبیه «قد بلند» به «سرو» از تشبیهات رایج بوده است چنان که «رودکی» در آن شعر معروفش میگوید:
میر، سرو است و بخارا بوستان سرو، سوی بوستان آید همی
ولی این رابطه بر اثر تکرار آن قدر عادی شده که مثلاً حافظ در قرن هشتم، حس کرده همان کلمۀ سرو کافی است و نیازی به یادکرد مستقیم کسی که قامتش به سرو تشبیه شده نیست:
سرو چمان من چرا میل چمن نمی کند
همدم گل نمی شود ، یاد سمن نمیکند
به این کار، یعنی همان حذف مشّبه، «استعاره» می گوییم، یعنی قرار دادن واژهای به جای واژهای دیگر به شرط مشابهت بین آنها. استعاره در واقع شکل تکامل یافته و فشردة شدة تشبیه است و در آن عینیّت مشبّه و مشبّهٌ به ، روشنتر حس می شود. بیشتر استعارههای هر زبان، روزی تشبیه بودهاند. میگوییم بیشتر استعارهها نه همة آنها؛ چون گاهی هم اتفاق می افتد که شاعر بدون یک سابقة قبلی، در همان بار نخست،« مشبّه» را حذف می کند و استعاره پدید می آورد. قادر طهماسبی «فرید» می گوید:
به یازده خُم می،گرچه دست ما نرسید
بده پیاله که یک خم هنوز سربسته است
استعارة خُم برای ائمه معصومین (ع) تازگی دارد ولی با این همه، خواننده آن را در مییابد. این دریافت به کمک عدد یازده است و این نکته که آخرین امام معصوم، هنوز در پردة غیبت به سر میبرد.
گاهی چنین استعاره هایی زیباتر از استعارههای مسبوق به سابقهاند چون تازهاند و قبلا در قالب تشبیه، رمقشان گرفته نشده است. همین جا این را هم بگوییم
استعارههایی که از تشبیه زاده شدهاند، نوعی کهنگی را در قالب تشبیه دیده و لذت هنری برده است. لذتی که او از استعاره میبرد، نه از کشف یک شباهت، بلکه از شیوۀ خاص بیان آن است و البته اصالت آن اولی را ندارد. از همین جاست که کار استعاره سخت میشود. شاعر اگر بخواهد استعارهاش به راحتی قابل درک باشد، ناچار است به تشبیهات عادیای که خواننده با آنها آشناست، متوسّل شود و اگر هم بخواهد خلاقیت به خرج دهد و کشف جدیدی داشته باشد، ممکن است استعارهاش برای همه قابل درک نباشد. در تشبیه این مشکل وجود نداشت چون طرفین، هر دو ذکر میشدند و خواننده بالاخره در مییافت که چه چیزهایی به هم تشبیه شدهاند. در استعاره باید مشبّه حدس زده شود.