پدیدههایی که سازنده خیال شاعرند، به نحو برجستهای در القاء حالات عاطفی خاص، مؤثرند. مثلاً آبشار، چشمه، گل ، غنچه و باران تداعی کنندة شور و شعف هستند در حالی که شب، زمستان، کابوس، و ... با فضای ترس و اختناق تناسب دارند و کوه، صخره، آسمان و گردباد، در انسان حسی حماسی بر میانگیزند.
اگر شاعر عناصر خیال را به تناسب زمینة محتوایی سخن انتخاب کند، طبیعتاً در شعرش هماهنگی و زیبایی بیشتری میتوان یافت و به تبع آن، تأثیر بیشتر و ماندگارتر.
*صورتهای خیال
قلمرو تخیل در شعر بسیار گسترده است و همین، اهل ادب را ناچار کرده که اشکال گوناگون آن را در شاخههای مختلفی گنجانده و جدا جدا بررسیکنند.
البته قدمای ما در این تقسیمبندیها و جدولسازیها زیاده روی کرده و به جای بحث در ارزش هنری صورتهای خیال، بیشتر توان خود را صرف ایجاد شاخهها و اصطلاحاتی کردهاند که گاه کمترین ارزش هنریای ندارند.
ما این تقسیمبندیها را تا حدی که به ارزیابی هنری صورتهای خیال کمک میکنند، مطرح می کنیم و بس، از تشبیه شروع خواهیم کرد که مادر بسیاری از صورتهای خیال است.